آینا جونمآینا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره
بابا داود منبابا داود من، تا این لحظه: 39 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
مامان مریم منمامان مریم من، تا این لحظه: 36 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره
آشنایی من و عشقمآشنایی من و عشقم، تا این لحظه: 18 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

خاطرات آینا گلی

وبلاگ جدید آینا

سلام به همه ی ماما نای گل و مهربون من قبلا خاطرات آینا گلی رو توی بلاگفا مینوشتم ولی از اونجایی که بلاگفا همیشه قطع هست تصمیم گرفتم از اول تیر مطالب آینارو بیارم نی نی وبلاگ...یکم زمان میبره ولی من میتونم.... از تیر که نه...از همین الان شروع کردم به انتقال مطالب
31 خرداد 1394

سه تا دختر ناز

آینا گلی و مهرناز گلی و سوگند گلی(البته سوگند و مهرناز یک سال از آیناگلی بزرگتر هستن و الان واسه خودشون خانمی شدن ولی حیفم اومد عکسهایی که پارسال از اون دوتا گرفته بودم رو اینجا نذارم؛موقعی که داشتم این عکس ها رو از اون دوتا وروجک میگرفتم آینا گلی در شکم بنده بود )     ...
30 خرداد 1394

دخملم داره میره عروسی

سلام جوجوی من دیشب عروسی خاله عطیه و عمو سامان بود،یه لباس سفید خوشگل پوشیده بودی که خاله ی بابا یعنی خاله فاطمه جون زحمت کشیده بودن و واست خریده بودن،خیلی بهت میومد توی عروسی کلا دختر خوبی بودی،به من کاری نداشتی و فقط توی بغلم نشسته بودی به همه نگاه میکردی؛کلا  آهنگ های شاد رو دوست داری،حالا یه دعا واسه خاله عطی؛یشاالله خدا یه نی نی ناز و سالم بهش بده بقیه عکس ها ...بفرمایید ادامه   ...
27 خرداد 1394

خیلی دیر اومدم...ببخشید نانازم

سلام دختر قشنگم تقریبایک  ماهی هست که برات چیزی ننوشتم....ولی قول میدم بیشتر بیام و از کارهات بنویسم ازاوایل 6 ماهگی غذات رو شروع کرده بودم و الان که وارد 7 ماهگی شدی خوب غذا میخوری...وزن 6 ماهگی 7600 و قد 68 سوپ که نگو عاشقشی ، فرنی هم خوب میخوری ولی زیاد سرلاک و حریره بادوم دوست نداری کباب هم خیلی خیلی دوست داری عاشق تاب تاب هستی و وقتی بهت میگیم تاب تاب با چشمهای نازت دنبال تاب تاب خودت میگردی که ورودی اتاقت آویزون هست این ماه یاد گرفتی دس دسی کنی ... تقریبا میشینی ولی وقتی خسته میشی خودت رو زمین ولو میکنی فعلا سینه خیز نمیری ولی خیلی درتلاشی که بری...فعلا یادگرفتی یکم عقب عقب میری خیلی به من وابسته ش...
15 خرداد 1394

تولد پدر جونی

سلام دختر نازم امسال تولد پدر جونی باحضور تو بود که قشنگ شد...ایشاالله سال بعد تولد بابایی آینا خانم دیگه میتون واسمون برقصه عکس اول...آینا و پدرجون و دایی جون و بابا داودش     ...
3 خرداد 1394
1